میهن صنعت :

توش و توان صنعت خودرو (بخش اول)

میهن صنعت : احمد فرهادی - نقدی بر مطلب منتشر شده در سایت فرارو

با عینک نفتی نمی‌توان به خودرو نگریست

اخیراً مطلبی با عنوان «خودروهای ما بنزین سوزند یا نفت سوز؟!» در سایت فرارو انتشار یافت. (فرارو- کد خبر: ۱۳۶۶۴۲- ۰۶ دی ۱۳۹۱) و پس از انتشار در آن سایت راه به سایت‌های دیگر برد و در رسانه‌های مختلف مورد استفاده واقع شد. این مطلب در دو بخش تنظیم شده بود در بخش نخست نویسنده به نقد خودروسازی ایران و وابستگی آن به نفت پرداخته بود و در بخش دوم به نقد خودروهای تولیدی این صنعت. اصولاً صنعت خودرو و محصولات آن به علت وسعت و حجم بالای فعالیت آن، گاه و بیگاه مورد نقدها و نگرش‌های گوناگون قرار گرفته است. این نقدها گاه به غرض آمیخته و گاه از سر دلسوزی ادا شده، نقد اخیر که به گمانم بیشتر دلسوزانه نوشته شده از بینش و مبنای تئوریکی بهره‌برده که آن بینش را می‌توان در سایر حوزه‌ها نیز تسری داد و از آنجا که تسری این بینش می‌تواند پی‌آمدهای جبران ناپذیری داشته باشد سعی کردم به عنوان کسی که با توش و توان صنعت خودرو آشناست، درنگی در مطلب نموده و چند نکته ادا کنم. نخست سعی می‌کنم اندکی در مشرب تفکری نویسنده محترم بمولم؛ و این سوال را مطرح کنم که آیا می‌توان با عینک نفتی همه پدیده‌ها را تفسیر کرد؟ و سپس به مصادیق آن مطلب خواهم پرداخت.
مکتب تحلیل نفتی:
اگر بخواهیم به بطن یادداشت مزبور راه ببریم، چاره‌ای نیست جز اینکه از مفروضات و ناگفته‌های آن نویسنده محترم بیآغازیم، فرض مهم و نخست آن مطلب بر این اساس واقع شده که اقتصاد ایران متکی به نفت است و از نفت نیرو می‌گیرد، بنابراین هر آنچه از این اقتصاد برآید بشدت نفتی‌ست و بوی نفت می‌دهد. پس در تحلیل هر پدیده و موضوعی کافیست خط سیر نفت را بدان بیابیم و لوله‌های مرئی یا نامرئی‌ را کشف کنیم که نفت را بدانجا می‌رساند. به عبارت دیگر قبض و بسط ما در هر حوزه‌ای منوط به قطر لوله‌ها نفتی است که به نوعی از انحا سر از آن موضوع برآورده است.
اما آیا این کلام و فرض که نه تنها در این مطلب که در جاهای دیگر هم از آن، استفاده می‌شود فرض درستی است؟ آیا ما گرفتار یک مفروضه کلیشه‌ای نیستیم؟ و اصلاً آیا چنین نگرشی علمی است؟
در پاسخ به این سوال ابتدا لازم است به چند مثال توجه کنیم: گفته شده است مثلاً اگر ما در ورزش دچار فلان اشکال هستیم، علت از اقتصاد نفتی است. بعضاً شنیده می‌شود که در عرصه اجتماعی اگر مبتلا به فلان رفتار هستیم، علت از اقتصاد نفتی است. وقتی سوال می‌شود که چرا چنین چیزی را نداریم و پاسخ دهیم که دلیل آن نفت است. و وقتی می‌پرسیم که چرا چنین کرداری داریم و باز هم پاسخ دهیم که نفت بلای جان ماست.
همین نگرش‌ها و برداشت‌ها سبب شده تا امروزه عده‌ای به قالب تئوریکی برسند و با آن هر پدیده‌ای از اقتصاد گرفته تا سیاست و آداب و ادب اجتماعی تحلیل کنند، این سیاق نگرشی تا بدانجا پیش رفته که چندین جلد کتاب پیرامون نفحات نفت! به رشته تحریر درآمده است. بررسی اثرات نفت و دریابی بوی آن در سایر حوزه‌ها، منش و شیوه‌ای را پدید آورده که می‌توانیم بدان «مکتب تحلیل نفتی» نام برنهیم. گاهی هم وزن تحلیلی این مکتب آن گونه بالاست که وقتی تحلیل را می‌خوانیم، گمان می‌بریم که کشف بزرگی کرده‌ایم و دُر، نادره‌ای یافته‌ایم، اندکی خیالمان آسوده می‌شود. قدری احساس راحتی می‌کنیم. تا اینکه باز هم موضوع دیگری طرح می‌شود و ما باز دست در دامن آن کیمیا می‌بریم و باز هم تحلیل نفتی دیگری ارائه می‌دهیم.
به پرسش قبلی‌امان باز گردیم: آیا گزینش چنین روشی و توسل بدان برای پاسخ گویی به مشکلات روش و منش خردورزانه‌ی است؟
به نظر می‌رسد که نه تنها چنین روشی خردورزانه نیست بلکه اشکالات جدی و بعدی هم در پی خواهد داشت. اصولاً نظریاتی که قدرت تبیینی بسیاری دارند یعنی می‌توانیم آنها را در حوزه‌های مختلف به کار ببندیم و پدیده‌های بی‌شماری را با آن تحلیل کنیم، نظریاتی هستند که باید در آن‌ها با دیده شک و تردید نگریست و نوع نگرش تحلیل نفتی هم از این قاعده مستثنی نیست.
از دیگر سو، خطری نیز در کمین است و آن اینکه تحلیل نفتی ما را به ورطه ساده‌انگاری خواهد کشاند و راه را بر تازش عقل تنگ خواهد نمود و از تابش نور دانش به زوایای تاریک مسائل باز خواهد داشت. ممکن است با توسل به این مکتب تحلیلی، گمان ببریم که همه جنبه‌های یک مسئله را کشف کرده‌ایم و نیاز به کنکاش بیشتر نداریم و به همین سبب از کنار مسائل به راحتی عبور کنیم.
گفتیم که نظریاتی که جنبه تبیینی زیادی دارند از حوزه علم بدورند، مکتب تحلیل نفتی نیز گرفتار همین آفت است بر اساس آن می‌توان بر هر چیزی تاخت، حال باید بدانیم این نوع نگرش از بن باطل است امروزه در روش‌های جدید علمی و به ویژه شیوه ابطال‌گرایی، مبنای علمی بودن بر این نیست که بتوانیم نظریه‌ای یا روشی به دست دهیم و با بکار گیری آن در هر حوزه‌ای، مصادیق قابل تایید برای آن نظریه کسب نمائیم. بلکه روش علمی کاملاً بر عکس است. بجای تلاش بر تایید، باید در جستجوی موارد ابطال آن بود. امروزه، علم اینقدر توانمند نیست که بتواند نظریه‌ای به دست دهد که بر اساس آن بتوان هر چیزی را تایید یا تکذیب کرد.
حال به نظر می‌رسد که نویسنده محترم مقاله از آن خطا بری نبوده و همان مسیر را پیموده است و سعی بر آن داشته که با عینک نفتی خود به مبحث صنعت خودرو نظر کند و از آنجا که ما می‌توانیم از همین عینک برای تحلیل هر اتفاقی در هر حوزه‌ای بهره ببریم، اتخاذ چنین شیوه‌ای نه تنها کار علمی و عالمانه‌ای نیست، که شبه علمی یا شاید هم ضد علمی باشد.

ادامه دارد…

لینک کوتاه خبر: https://mihansanat.ir/?p=11004
برچسب‌ها :

دیدگاه شما

0 دیدگاه