میهن صنعت :

10 گاف مهم سریال “پروانه”

میهن صنعت : سایت کافه سینما در انتقاد به مجموعه "پروانه" یادداشتی را نوشت که در ادامه می خوانیم:

حدیثی هست که می گوید ارتکاب مکرر یک کار زشت زشتی آن را در نظر ارتکاب کننده از بین می برد و آن کار عادی می شود. این درست حکایت تلویزیون ماست. آنقدر سریالهای بی سروته و بی محتوا تحویلمان داده اند که با دیدن سریالی مثل پروانه، از خوشحالی به احترامش کلاه از سر برمی داریم و آن را ناجی کنداکتور به راستی فقبر و ذلیل سیما می نامیم.

پروانه را کامل دیدم. سریال تمام شد ولی همچنان ذهن من پر است از سؤال و اینکه حضرات صاحب منصب در سیما مردم را چه فرض کرده اند. البته نگرانی ندارند. آنقدر سریال ماقبل سریال(به قول اقای فراستی) به خورد مردم داده اند که به خودشان اجازه می دهند هر چند وقت هم یکبار کاری کمی پنیر تاریخ گذشته هم روی تکه نان خشکی که دست مخاطب گرسنه داده اند بمالند و انتظار دارند مخاطب حتی نیم نگاهی هم به نان و پنیر و گردوی آن ور آب نداشته باشد.

 

سریال پروانه دست گذاشت روی احساس مخاطب حساس ایرانی و با استفاده از آن همۀ ضعف های روایی و فنی داستان ضعیفش را پوشاند. فیلمنامۀ این کار سرشار از گاف و شکاف و چاله چوله بود. نقشهای اصلی(نمی گویم شخصیت چون نبودند.) بین تیپ و شخصیت معلق ماندند و نقشهای فرعی هم تیپهای بد و نخراشیده ای درآمدند که منطق درست و حسابی ای در پرداخت و دلیل حضورشان نبود. اینجا جا مجال مطلبی مفصل نیست و بنده سعی میکنم به شماری از پرسشهای بی شماری که فیلمنامه نویس محترم با کم کاری و سهل انگاری خودشان و مسئولان محترم سیما برایمان ایجاد کرده اند اشاره میکنم.

 

1- طالبی یک شب به خانۀ پروانه می آید و در یک نگاه عاشق پروانه می شود. این عشق بخصوص از آدمی مثل طالبی باورپذیر نیست. هیچ مقدمه ای وجود ندارد. پروانه چه ویژگی ای دارد که بتواند برای مردی مثل طالبی جذاب باشد. پروانه عاشق امیر می شود چون قبلاً مرد خائن دیده و فداکاری امیر برای زنش جذبش می کند. طالبی چرا عاشق پروانه می شود آن هم در یک نگاه. ساده ترین راه این بود که نویسنده عشق طالبی را ببرد به قبل از سریال و ما از اول ببینیم که طالبی عاشق پروانه است.

 

2- تنها تصویری که ما دهۀ شصتی ها از ساواک داریم از فیلمها و سریالهای تلویزیونی است و من تا کنون نفهمیده ام که بالاخره ساواک مخوف بوده یا احمق. همیشه تیز و خشن و بی رحم بوده اند و مو را از ماست بیرون کشیده اند و عرصه را برهمه تنگ کرده اند اما در پروانه گاهی خیلی باهوشند و گاهی خیلی احمق. همه جا دنبال پروانه هستند اما هیچ گاه محل قرار امیر و پروانه در پارک لو نمیرود. باور کنیم که ساواک اینقدر احمق است که از عهدۀ تعقیب یک دختر نازک نارنجی برنمیاید؟

 

3-از سازمان منافقین هیچ نمی بینیم. همه چیز از طریق دیالوگهای خام و مستقیم و اکثراً ناقص منتقل می شود.

– امیر تیر می خورد و در شهر سرگردان می شود. یعنی سازمانی با ان دقت و سازماندهی مکانی برای مواقع اضطراری ندارد که نیرویش تا شب سرگردان بماند در شهر؟!؟!؟!

 

4- مضحک ترین قسمت ماجرا در همان قسمت تیر خوردن امیر بود و من به خودم امیدواری دادم که اشتباه تدوین بوده و نه گاف فیلمنامه. قبل از ظهر امیر تیر می خورد و محمود دستگیر می شود. چندین بار محمود را می بینیم که از سویی به سوی دیگر کشیده می شود به نشانۀ اینکه به طرق مختلف شکنجه می شود، از حال می رود و به هوش میاید و دوباره شکنجه و… بعد از ظهر محمود خانۀ تیمی را لو می دهد و شب هم امیر را سرگردان در پارک می بینیم. چطور باور کنیم که همۀ آن شکنجه ها و لو دادن و …. در نصف روز اتفاق افتاده است.

 

5- امیر و پروانه بعد از فرار به خانۀ مرد روحانی می روند و روحانی بعداً می گوید که ساواک بعد از رفتن امیرو پروانه به خانۀ او رفته است. ساواک از کجا فهمیده باید به خانۀ او برود؟ آیا بیننده حق ندارد بداند. ماجرا وقتی جالب میشود که امیر در تهران هم مرتبا به دیدن روحانی میرود. اگر رابطۀ روحانی و امیر لو رفته چرا روحانی تحت نظر نیست. مگر غیر از این است که امیر اعدامی است و یک آمریکایی را به قتل رسانده است؟!

 

6- من بالاخره نفهمیدم شغل پدر پروانه چیست؟ ماجرای دیدارش با شاه و اتفاقاتی که بعد از آن برایش افتاده فقط در جملاتی کوتاه از زبان خودش بیان می شود و ما هم می گذاریم به حساب داستان فرعی بودن و …. چرا او تمام وقت در خانه است؟! اصلا کارش چیست؟ ار تباطش با طالبی چیست؟ اصلاً کار طالبی چیست؟ چرا باید فقط حدس بزنیم؟ پس وظیفۀ فیلمنامه نویس چیست؟

 

7- مرتب به رابطۀ عاطفی بین پروانه و پدرش اشاره می شود اما هیچ کدام دنبال راهی برای دیدن هم نمی گردند. چرا؟ بخصوص پدر که به شدت منفعل است.

 

8- عاطفه بالاخره عاشق که می شود؟ قبل از آن به پروانه می گوید مردی عاشقش شده و او عشق را سد راه می داند اما بعد خودش به عاشق شدنش اعتراف می کند. بالاخره چه کسی عاشق او شده است؟

.

.

.

– در قسمت آخر خانه محاصره می شود. قبل از آن طالبی از لو رفتنشان خبر داده ولی امیر به گونه ای حرف می زند که انگار محاصره کننده ها از اعضای سازمان هستند. مگر در آن خانه که قبلاً هم شناسایی شده چند نفر زندگی می کنند که نیاز به ان همه لشکر کشی باشد؟ و تازه آن چه جور محاصره ای است که پروانه به راحتی و بدون دیدن حتی یک مأمور فرار می کند و دوباره هم به همان راحتی برمی گردد؟ یاداشتی که کنار بچه میگذارد حاوی چه مطلبی است؟ اصلاً چگونه لو رفته اند؟ اشرف دوسره بازی کرده است یا پدرش با ساواک همکاری کرده است یا تلفنشان کنترل شده است؟ یا…. آیا بیننده حق ندارد بداند؟

 

– بچه چگونه به نرگس می رسد؟

و اینکه چرا بچه یک سالش می شود اما هنوز اسم ندارد یا شاید ما مثل موارد بی شمار قبلی قابل نیستیم که بدانیم.

لینک کوتاه خبر: https://mihansanat.ir/?p=18135
برچسب‌ها :

دیدگاه شما

0 دیدگاه